آنخ

ساخت وبلاگ

این ساعتِ دیر، پس از یک روز پرکار، در انگشتانم جانی نمانده بود برای نوشتن چیزی. اما بغض، شبیه پاسبانی که یقه‌ی متهم را گرفته و به زور می‌چپاندش توی ماشین پلیس، آن‌ها را یکی یکی هل می‌دهد و می‌کوبد روی دکمه‌ها. یا شاید، بیشتر شبیه مامور ناظر شلاق بدستی که حین ساخت اهرام مصر، برده‌ها را شلاق می‌زد تا خشت‌های بزرگ را روی سکوها بکشند و بالا ببرند؛ از این جهت که چیزی دارد این وسط ساخته می‌شود.

چیست اصلا این بغض مسخره؟ هم شبیه تشنگیست، هم شبیه بی‌هوایی، هم شبیه... چه می‌دانم! شاید درد. انگار هرآنچه برای حیات نیازداری را از دم‌دستت برداشته‌اند.

بله. باز هم تویی. باز هم تو. تویی که مثل هر شبِ دیگر از چشم‌هایم پایین نمی‌آیی و توی همان گلو گیر می‌کنی.


A Lady of a certain age - the devine comedy

Cieli Di Amore...
ما را در سایت Cieli Di Amore دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cielidiamoreo بازدید : 127 تاريخ : چهارشنبه 6 مهر 1401 ساعت: 14:14