سیاه برای همیشه

ساخت وبلاگ
یک لکه‌ی کوچک آبی را تصور کن، روی یکی از لباس های سفیدت.

حالا تصور کن که بزرگتر می‌شود. از طول، از عرض، منظم یا نامنظم، رشد ‌می‌کند و کم کم تمام لباس را در بر می‌گیرد. نباید خیلی سخت باشد، اینطور نیست؟

حالا تصور کن که لکه‌ی آبی از لباست بیرون بزند. اولین چیزی که با او در تماس است را آبی کند. مثلا پارچه‌ی روتختی را و به همان ترتیب رشد کند؛ باید آسان باشد که بتوانی کم‌کم تصور کنی کل اتاق و بعدش هم تمام دنیا را آبی کند.

حالا بیا سراغ مرحله‌ی سخت تر برویم. لکه‌ی آبی را فراموش کن. به یک بغض که توی گلو داری فکر کن. حالا تصور کن از گلویت فراتر برود، راهش را کج کند به سمت معده‌ات و از آن طرف هم همه‌ی صورتت را در نوردد. همینجور پیش برود و کل بدنت را فرا بگیرد. اگر آدم باهوشی باشی می‌توانی، تصور کن!

و بله. از قاب بدنت بیرون زدنش را به خیال آور. همه‌ی دنیایی که می‌بینی، توی چشم هایت جمع شده اند. فرض کن تمام آن تصاویر توی حدقه های چشمانت درد کنند.

 

حتما توی زندگی‌ات شاهد آسمان غم‌انگیز غروب بخصوصی بوده‌ای که در خاطرت مانده باشد. رنگش را به یاد بیاور. چه رنگی بود؟ تصور کن هر رنگی که ببینی همان حس را بدهد. رنگ زرد اتوبوسی که صبح سوارش شدی، رنگ خاکستری آسفالت باران خورده، رنگ سبز چرک اسکناس هزار تومانی، قهوه‌ای ترک خورده‌ی کیف پول کهنه‌ ات، هر رنگ دیگری.

به یاد بیاور احساسی که گل پژمرده، یا پرنده‌ی مرده به تو می‌دهند را، تصور کن از قابشان بیرون بزنند و بسط داده شوند توی همه‌ی آدم هایی که می‌شناسی.

یاد آر اندوه لحظه‌‌ای که مربوط به برای حرف آخرین بار نگاهش کردی را، تلخی ساعت هایی که خاطراتش را مرور می‌کنی را، دل‌شکستگی لحظه هایی که عکس هایش را می‌بینی را،

و تعمیم‌شان بده، به استمرار زندگی.

 

لکه‌ی آبی، تو فقط روی زندگی‌ام نچکیدی.

تو همه اش را مربوط به سیاه حرف کردی، مربوط به سیاه حرف مربوط به برای حرف مربوط به همیشه حرف .

 

Cieli Di Amore...
ما را در سایت Cieli Di Amore دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cielidiamoreo بازدید : 174 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 19:54